امکانات |
<-PollName->
<-PollItems->
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 11
بازدید کل : 20219
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1
|
|
سالها خانه بوی یاس نداشت
دلم با دلی تماس نداشت
آمدی خانه بوی یاس گرفت
دلم با دلت تماس گرفت
سادگی در تو مثل دریا بود
در تو عصمت بلند بالا بود
بی توام مثل پرگشودن نیست
در دلم اشتیاق نبودن نیست
قصه سوز و ساز من بودی
همه ی نیاز من بودی
بی توام فصل خزان است و
بعد از این کار دل گریستن است
از: el_so
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: جمعه 9 خرداد 1393برچسب:شعر,اشعار عاشقانه,عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
گلدون من به وسعت یه باغه
پشت شیشه ی پنجره،یه زاغه
گل های کوچیک و بزرگ میکارم
دونه ها رو توقلب اون میزارم
یه استکان آب که براش میریزم
خودم برا خودم چایی میریزم
روز ها و هفته ها گذشت و طی شد
شب به سیاهی نرسید و روز شد
من روزا رو با آفتابش دوست دارم
خونمونو با آدماش دوست دارم
گلام اگر آفتاب روز نبینن
خشک میشن و دق میکنن،میمیرن
پای مادر به گلدونم خورد و رفت
گریه ام گرفت، تمام بغضم شکست
بوته ی گل زمین خورد و پرپر شد
نگام تو چشم گل بود و قلبم مرد
اشکم برای گل و گلدون نبود
غم نگام تو چشم مادرم بود
آخه داره یواش یواش پیر میشه
چشماش ضعیف و دست و پاش سِر میشه
حالا به من حق میدی گریه کنم ؟
اشکامو با چادر اون پاک کنم ؟
دوست ندارم گلا تو گلدون باشن
دوست ندارم آدما زود پیر بشن
آخه مگه گناه آدم چیه ؟
تو دل این دنیا به جا قلب چیه ؟
که هرکی که عزیزه و دوست داری
تو لیست آدم خوبا زود میزاری
اونم سریع میاد و داس به دسته
گل ها رو میکَنه میشن یه دسته
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:اشعار کودکانه,شعر,شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
|